بازدید امروز : 135
بازدید دیروز : 87
چطوری پیش خدا و خلق و مردم عزیز و محبوب شوم؟
حضرت امیر علیه السّلام می فرماید: مردی نزد رسول خدا ص آمد و گفت: یا رسول الله مرا به عملی راهنمایی کنید، به عملی که به سبب آن:
1.خدا مرا دوست بدارد
2.مردم مرا دوست بدارند
3.دارائیم فراوان شود
4.بدنم سالم بماند
5. عمرم طولانی شود
6.خدا مرا با تو محشور کند
رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمودند:
این 6 حاجت 6 خصلت می خواهد:
1.اگر می خواهی خدا تو را دوست بدارد از او بترس و از گناه پرهیز کن.
2.اگر می خواهی مردم تو را دوست دارند به آن ها خوبی و نیکی کن و به آنچه در دست آن هاست طمع نکن و چشم نینداز.
3.اگر می خواهی دارائیت فراوان شود زکوة بده.
4.اگر می خواهی بدنت سالم بماند فراوان صدقه بده.
5.و اگر می خواهی عمرت طولانی شود صله رحم کن(دید و بازدید خویشان ورسیدگی به احوالاتشان)
6.و اگر می خواهی خدا تو را با من محشور کند سجده را برای خدا طولانی کن.
- اکنون ازاین فرامین 6 گانه، سخن دراولی ودومی است.
اماسخن اول : اگر می خواهی خدا تو را دوست بدارد از او بترس و از گناه پرهیز کن.(این دستورالعمل سنت است، اما دستورالعمل ازکتاب :)
خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله بگو اگر خدا را دوست دارید از من اطاعت کنید تا خدا شما را دوست بدارد.
اطاعت از خدا ، موجب دوستی او می شود ، اطاعت از خدا همان عبارتی است که در بیان نورانی حضرت رسول صلی الله علیه وآله قرار دارد که فرمود ازخدابترس (وواجباتت را به انجام برسان) واز گناه پرهیز کن ( وتقوای الهی) راپیشه کن .
(أ وحی اللّه إ لی داود علیه السلام یا داود من أ حب حبیبا صدق قوله و من رضی بحبیب رضی فعله و من وثق بحبیب اعتمد علیه و من اشتاق إ لی حبیب جد فی السیر إ لیه ). خدای تعالی به داود علیه السلام وحی فرمود:
ای داود! هر کس محبوبی را دوست بدارد سخنش را باور کند و هر که از محبوبی خوشش آید کرده های او نیز در نظرش پسندیده آید و هر که به محبوبی اعتماد داشته باشد به او تکیه کند و هر که شیفته محبوبی باشد برای دیدن او بکوشد.
این حدیث واحادیث دیگری که بیان خواهیم کرد همه گویای این مطلبند که برای این که خدا مارادوست داشته باشد، لازم است که ما خدا را دوست داشته باشیم وبرای دوستی اوباید یک موحد واقعی باشیم .
یک مرتاض هندی به آیة الله انصاری همدانی گفته بود که می خواهم طی الارض را به شما بیاموزم ؛ ایشان فرموده بود : ما طی الارض لازم نداریم؛ ما بهترش را داریم ؛ ما توحید داریم . یعنی همه عالم زیر پای اهل توحید است .
بله عارف حقیقی ، موحد حقیقی است ،و« همه عالم زیر پای اهل توحید است»
اساسا اگر عارفی در پی طی الارض باشد عارف نخواهد بود ؛ عارف تنها به دنبال عبودیت حق تعالی است ؛ که در این راه ممکن است قدرت طی الارض نیز به او عطا شود ؛ حتی به برخی قدرت طی السماء نیز عطا می شود ؛ ولی اینها برای عارف حقیقی مهم نیست ؛ و آنها را برای خود کرامت نمی داند ؛ آقا سید علی قاضی که خود صاحب طی الارض بود می فرمود: مرتاضان از ریاضت سخت به ریاضت آسان پناه برده اند ؛ پرسیدند ریاضت سخت چیست؟ فرمودند: ریاضت سخت آن است که انسان یک شبانه روز گناه نکند. این سخن آقا سید علی قاضی به ظاهر ساده می نماید ؛ ولی اگر بدانیم که اسراف از گناهان کبیره است ؛ و بزرگترین نعمت انسان عمر اوست ؛ و مصرف درست عمر ، مصرف آن در راه خداست ؛ آنگاه معلوم می شودکه ما دائما در بطن بزرگترین گناه یعنی اتلاف عمر زندگی می کنیم ؛ اگر کسی دست از اتلاف عمر بر دارد آنگاه به چیزی فراتر از طی الارض می رسد.
سخن دراین است که چه کنیم ؟!
مرحوم دولابی می فرمود: در باب محبت ، زبان هم تأثیر دارد. به خودت تلقین کن که خدا من را دوست دارد. و قرص و محکم واستوار بگو. اگر دوست نداشت خلق نمی کرد و به خودت تلقین کن آن وقت می بینی در به روی تو باز می شود.
علت خلق مخلوقات پیدایش انسان عارف است و براساس این آیه به قول استاد جوادی آملی: وظیفه ی انسان کامل ترسیم هندسه ی محبت است.
خداوند تعالی به داود علیه السلام وحی فرمود: ای داود! به بندگان زمینی من بگو: من دوست کسی هستم که دوستم بدارد و همنشین کسی هستم که با من همنشینی کند و همدم کسی هستم که با یاد و نام من انس گیرد و همراه کسی هستم که با من همراه شود، کسی را بر می گزینم که مرا برگزیند و فرمانبردار کسی هستم که فرمانبردار من باشد. هر کس مرا قلباً دوست بدارد و من بدان یقین حاصل کنم ، او را به خودم بپذیرم و چنان دوستش بدارم که هیچ یک از بندگانم بر او پیشی نگیرد. هر کس براستی مرا بجوید بیابد و هر کس جز مرا بجوید مرا نیابد. پس - ای زمینیان ! - رها کنید آن فریبها و اباطیل دنیا را و به کرامت و مصاحبت و همنشینی و همدمی با من بشتابید و به من خوگیرید تا به شما خوگیرم و به دوست داشتن شما بشتابم .
- جلوه های محبت حضرت حق به بندگان :
1) بنده نوازی خدا: در ارشاد القلوب است که خداوند به موسی(ع) می فرماید: عبدی أنا و حقی لک محب فبحقی علیک کن لی محبا خداوند می فرماید: بنده من به حقی که تو بر گردن من داری من تو را دوست می دارم پس به حقی که من بر تو دارم تو نیز مرا دوست بدار. خداوند به بنده هایش ابراز محبت می کند . این حدیث برای اهلش بسیار عظیم است.
مرحوم دولابی می فرماید: خدا بی نیاز مطلق است. او باید ناز کند و ما باید نیاز نشان بدهیم. او باید ناز کند و ما باید نازش را بخریم اما خدا برعکس عمل می کند، ما ناز می کنیم و خدا ناز ما را می خرد، ما نیازمند نوازشیم، خدا نوازش می کند. از این حدیث بوی نوازش می آید.
2) حدیث قدسی: در حدیث قدسی دیگری آمده است که خداوند می فرماید: اگر بنده هایی که به من پشت می کنند بدانند که چقدر به آنان اشتیاق دارم از شوق خواهند مرد.
3) حتی فرعون: فرعون لحظات آخر هر چقدر به موسی استغاثه کرد موسی جواب نداد. خداوند به موسی فرمود :
موسی تو به فرعون جواب ندادی چون او را خلق نکردی اگر او به من استغاثه می کرد دستش را می گرفتم و به فریادش می رسیدم.
4) شدت محبت خدا به مخلوقاتش: یک نفر به محضر پیامبر اکرم رسید. بقچه ایی همراهش بود آن را باز کرد. دیدند یک پرنده و چند جوجه داخل آن است. گفت یا رسول الله، من از راه دور به دیدن شماآمدم. در بیابان به یک بوته رسیدم. دیدم کنارآن چند جوجه است. آنها راگرفتم و داخل بقچه کردم. روی سرم گذاشتم تا برای شما هدیه بیاورم. دیدم هرجا می روم، مادرشان به دنبال من می آید. نمی تواند از جوجه هایش دل بکند. بقچه را پهن کردم تا بیاید این جوجه ها را ببرد یا اینکه خودش را هم بگیرم. وقتی بقچه را بازکردم دیدم مادر جوجه ها به میان آنها آمد. شخص گفت: یارسول الله مادر این جوجه ها با اینکه می دانست اسیر می شود، آمد نشست و فرار نکرد من هم او را گرفتم وخدمت شما آوردم. پیغمبر اکرم از این صحنه خیلی منقلب شد و فرمودند: این پرنده چقدر جوجه هایش را دوست دارد! حضرت فرمودند: مهر و محبت خداوند متعال به بندگان و مخلوقاتش هزار مرتبه از این پرنده به جوجه هایش بیشتر است.
این محبتی که درعالم هست تنزلی از محبت عالم والاست لکل حق حقیقه هرحقی دراین عالم حقیقتی در عالم بالا دارد. محبت بقدری مهم است که فرمودند: اگر بین مأمومین و امام جماعت محبت نباشد نمازشان از سقف بالاتر نمی رود.
5- مهربانی و دلسوزی او چنان است که حتی راضی نمی شود، بنده گنهکار و خطاکار نیز آبرویش ریخته شود و نزد فرشتگان بی آبرو شود. او خود در حدیثی قدسی می فرماید: اگر کسانی که از من روی برمی گردانند، بدانند چقدر به آنها علاقه دارم، هر آینه از شوق ، جان می سپردند. این حدیث به خوبی نشان می دهد که خدا چقدر نسبت به بندگان گناهکار خود رئوف است و چقدر به آنها علاقه دارد.
با این توضیح معلوم است که خدا حساب شخصی را که اغفال شده و درگیر احساسات شده، یا در اثر تربیت نادرست یا محیط اجتماعی فاسد، به راه نادرست کشیده شده، از سایر افراد جدا می کند. با آنها به گونه ای دیگر برخورد می کند. پس ما نباید بیش از حد معمول نگران باشیم.
البته خدا خود، حجت را بر افراد تمام می کند و حتی نسبت به جوانهایی که در ظاهر می بینیم اغفال شده اند، با وسیله های مختلف آگاهی بخشی می کند. خود او فرموده: «إن علینا للهدی». هدایت انسانها برعهده ما و وظیفه ماست. این انسان است که با اختیار خود گاه به راست می آید؛ و گاه عصیان می-کند و گمراه می شود.
به هر حال عذابهای افراد، نسبت به آگاهی است که آنها از نادرستی کارشان داشته اند و نسبت به شرایطی است که در آن به سر می برده اند و فشارهایی است که بر روی آنها بوده است.
بنابراین جای هیچ نگرانی نیست که خدا جای حق نشسته است و خود فرموده: «لا یُظْلَمُونَ نَقیراً» در قیامت حتی به اندازه ذره ای در حق کسی ظلم نمی شود.( نساء، آیه 124)
6- برای اینکه چنین افرادی از رحمت خدا مأیوس نشوند کافی است نگاهی اجمالی به آیات قرآن بیاندازند، تا متوجه شوند چقدر تأکید شده که خداوند بخشنده و غفور است. در قرآن تنها بیش از صدبار دو صفت غفور و رحیم در کنار هم ذکر شده اند. همینها برای امیدواری بدترین گناهکاران روی زمین کافی است. لطفا به داستان زیر و چند آیه از قرآن که در ادامه می آوریم توجه فرمایید:
- جابر بن عبدالله انصاری نقل می کند: زنى نزد پیامبر (ص) آمد و عرض کرد: یا رسول اللَّه زنى که فرزند خود را کشته، آیا فرصت توبه دارد؟ پیامبر فرمود: قسم به خداوندى که جان محمد به دست اوست، اگر او هفتاد پیغمبر را کشته باشد؛ بعد از آن، توبه کند و پشیمان شود و خدا بداند که دیگر آن گناه را انجام نمی دهد، خدا حتما توبه او را قبول می کند و از او در می گذرد. به درستى که درِ توبه به اندازه فاصله میان مشرق و مغرب باز است و یقینا توبه کننده از گناه، مانند کسی است که هیچ گناهی مرتکب نشده است.» (مستدرکالوسائل ج 12 ص 131 باب 87)
- سوره نساء آیه 116: « إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعیداً ترجمه: خداوند، شرک به او را نمىآمرزد (ولى) کمتر از آن را براى هر کس بخواهد (و شایسته بداند) مىآمرزد. و هر کس براى خدا همتایى قرار دهد، در گمراهى دورى افتاده است.
- سوره زمر، آیه 53: «قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ»
ترجمه: بگو: اى بندگان من که بر خود اسراف و ستم کردهاید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را مىآمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.
7- (و فی مناجاة موسی علیه السلام أ ی رب أ ی خلقک أ حب إ لیک قال من إ ذا أ خذت حبیبه سالمنی ).
موسی علیه السلام در مناجات با خدا عرض کرد: خدای من ! کدام آفریده ات را بیشتر دوست می داری ؟ فرمود: آن کس را که چون محبوبش را از او بگیرم با من آشتی باشد.
قال امیر المؤ منین علی علیه السلام :(القلب المحب لله یحب کثیرا النصب لله و القلب اللاهی عن الله یحب الراحة فلا تظن یا ابن آدم إ نک تدرک رفعة البر بغیر مشقة فإ ن الحق ثقیل مر).
امام علی علیه السلام فرمود:دلِ خدادوست ، رنج و سختی در راه خدا را بسیار دوست می دارد و دل بی خبر از خدا، راحت طلب است .پس ، ای پسر آدم ! گمان مبر که بی رنج و سختی به مقام رفیع نیکوکاری دست یابی ؛ زیرا که حق سنگین و تلخ است
اکنون جای این سؤال است که آیا خداوندی که بنده هایش را دوست دارد؛ آیا همه کارهایشان راهم ،دوست داشته باشد؟ خوب وبد؟! یعنی فرقی بین کار خوب وبد نیست؟! پس باید چه کرد؟ مسلم است که برای دستیابی به رحمت ومغفرت الهی باید زمینه جلب رحمت را ایجاد کرد وآن از طریق توبه وبازگشت از کارهای ناشایست است. توجه داشته باشید که تنها گناهی که گناهی بزرگتر از ان نیست و هرگز بخشوده نخواهد شد و مرتکب ان در اتش دوزخ گرفتار خواهد شد ناامیدی از رحمت و بخشایش پروردگار مهربان است.
ما در روایتی می خوانیم که اگر یزید توبه می کرد و به سوی خدا باز می گشت خداوند گناه او را که به نظر ما بزرگترین گناه است را می بخشید اما خداوند توفیق اینکار را از او سلب کرد. توجه به این نکته موجب تسکین قلب مجروح شماست که: چون ذات انسان از جواهر علوی است خداوند بشدت ذات انسانها را دوست دارد و می خواهد که هر کس به سرمنزل مقصود برسد و سعادتمند گردد لذا اعمال و گناهان را از ذات جدا می داند و می گوید ای انسان ی که اعمال گناه آلود انجام داده ای، این اعمالت را از خودت جدا کن و بر زمین بگذار و آنگاه به سوی من بیا و در آغوش محبت من جای بگیر و ایه ی شریفه ای که می فرماید خداوند توبه کنندگان را دوست می دارد نیز در همین راستا وارد شده است.
اینها تنها قطره ای از دریای بیکران رحمت خداست و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
- حقیقت این است که شیطان، هنرمند توانایی است. گاهی آنقدر خوب سفسطه میبافد و جای فلسفه به ما قالب میکند که خیال میکنیم بزرگترین فیلسوف عالم است. گاهی آنقدر عاطفی و دلسوز نشان میدهد که گویا تجلی قلب خدا در زمین است. آنقدر ماهرانه همدلی و همدردی میکند که انگار بهترین روان شناس دنیاست. آنقدر عارفانه برخورد میکند که گاه او را فرشته یا پیامبری میبینیم که ما را به سوی خدا می برد. هم? اینها برای این است که نقابهای او، خیلی شبیه اصل هستند. تمام تلاش خود را میکند که در قدمهای اول، رفتار فرد را به حساب خود واریز کند و سلطه بر ذهن و فکر را هدف اصلی خود قرار میدهد.
روشهای فراوانی برای نیل به این مقصود دارد. گاهی اشتباهی که انجام دادهایم را مکرر به یاد ما میآورد تا آیینه دقمان شود، گاهی خطای کوچکی را آنقدر بزرگ میکند که حتی فکر میکنیم از هیچ راهی نمیتوان این بیآبرویی در درگاه خدا شست! خوب ما آدمها هم که یک عاشقی دیرینه از روز الست با خدا داریم، وقتی این اتفاقات برایمان میافتد احساس میکنیم خلاف وعدهای که به خدا دادیم عمل کردهایم (ألم أعهد ألیکم یا بنی آدم ألّا تعبدوا الشیطان و أن أعبدونی؟) از خودمان بدمان میآید.
شیطان اینگونه القا میکند که احساس کنیم رابطهمان با خدا تیره شده و او نیز از ما خسته. اما تا به حال درمحبت یک مادر به فرزند, دقت نموده اید؟ مادری که آغوش پر مهرش همیشه بروی فرزند گشوده است و از هیچ کمکی نسبت به او دریغ ندارد. مادر نگران اوست اما کودک غرق بازیهای کودکانه خویش می شود و خانه و مادر را در لذت کوچک خود فراموش می کند. کودکی که دستش به دستان گرم مادر گره نخورده است بارها و بارها زمین می خورد. لباسهایش خاکی و کثیف شده است.
غروب شده است اما او هنوز برنگشته است. مادر می داند کودک از تاریکی می ترسد، از تنهایی. مادر میداند شیطانهای کوچک و بزرگی هستند که او را سرگرم می کنند. هرچقدر هم اطراف او همهمه باشد، او نیاز به آغوش پرمحبت مادر دارد. وسوسهها، روی بازگشت به خانه را از او میگیرند اما مادر آشفته و نگران بدنبال او می آید. محبت مادر قطره ای از دریای محبت خالق مادر هم نیست. خدای مهربان, از روی حب و عشق، انسانها را خلق کرد و از هیچ کمکی برای هدایت آنها دریغ نورزید, فطرتی داد که خداخواه است, عقلی که چراغ راه است, پیامبران و اولیایی که راهبر و راهنما هستند. او لحظات را قطره قطره می شمارد تا ما بسوی او برگردیم و به او نزدیکتر شویم. ما آدما هر کاری دوست داریم میکنیم، با اینکه غرق این نعمت بینهایتم. اما او بی خیال اینهمه خاکی رفتنهای ما، منتظر می ماند. شما که خوبید اما امثال من حتی اگر تا آخرین نفسها هم با شیطان همقدم باشیم او ناامید نخواهد شد. غروب عمر که می رسد، میبیند ما هنوز برنگشته ایم. دل مهربانش میگیرد. چند قطره باران از چشمهای رحمتش می بارد. آرام زمزمه می کند: صبح شد، ظهر شد، غروب شد... نیامدی.
- دوست عزیز، آیا می توان لحظه ای از این وجود سراسر محبت، ناامید شد؟ آیا لحظه ای می توان دوری از او را تحمل کرد؟ آیا هیچ بندهای برای او غریبه خواهد شد؟ آیا ... ؟ مراقب باشید شیطان با این توجیهات، از حلقه دوستان خدا بیرونتان نکند.
«خدا بنده هایش را دوست دارد ؛ چون بند گان خدا جلوات ذات او هستند»
در خصوص محبت خدا به مخلوقاتش گفته می شود که این محبت نشأت گرفته از محبت خداوند به ذات خودش است زیرا خداوند خلائق را خلق کرد تا شناخته شود و چون ذات اقدسش محبوب اصلی خودش است و ذاتا خودش را دوست دارد و همین محبت است که محبت اصلی است لذا تمام آثار خودش را دوست دارد این در خصوص ما انسان ها هم صدق می کند انسان ها هم به آثار خود عشق می ورزند،کسی اگر محب کسی شود هر چیزی که با آن محبوب در ارتباط است را دوست می دارد مثلا انسان چون خودش را دوست دارد لذا اثر خود را هم دوست دارد مثلا نقاشی خود را دوست دارد چون اثر خود اوست. یا گفته اند مجنون روی پای سگی را بوسه می زد. علت را پرسیدند: جواب داد که این سگ روزی از کوچ? لیلی گذر کرده است.
پس خداوند چون ذات خودش را دوست دارد آثار خود را نیز دوست دارد. در آی? 54 سوره مائده ذات اقدس اله می فرماید: یحبهم و یحبونه این آی? شریف نیز اشاره به محبت خداوند به بنده های خاص خود می کند که در این جا ابتدا محبت خود را به مخلوقات بیان می کند و بعد محبت مخلوقات به خودش را که این محبت همان محبت الهی و عشق اکبر در نظر صدرا است که طبق نظر ملاصدرا این مقام یحبونه مخصوص بنده های دارای رتبه های عالی اند و فانی در ذات اقدس احدیت می باشند. پس خداوند بنده هایش را دوست دارد و این دوست داشتن بنده هایش به خاطر آیات و اسماء بودن آنهاست
سخن گنجشک ، حضرت سلیمان (ع ) را متأثّر نمود:
روایت شده که : حضرت سلیمان علیه السلام گنجشکی را دید که به همسرش می گوید: چرا از من دوری می کنی و حال آنکه اگر بخواهم کاخ سلیمان را به نوکم گرفته و به دریا می افکنم . حضرت سلیمان علیه السلام خندید و او را نزد خود فرا خواند و فرمود: آیا تو را یاری این کار هست که می گویی ؟ گنجشک گفت : مرد گاهی نزد همسرش خود را جلوه می دهد. (دوست و عاشق بر آنچه می گوید سرزنش نمی شود.) حضرت سلیمان علیه السلام به گنجشک ماده فرمود: چرا شوهرت را از خود می رانی ؟ گنجشک ماده گفت : ای پیامبر خدا! او دوست من نیست و صرفاً ادّعای دوستی می کند، زیرا غیر من دیگری را نیز دوست دارد. سخن گنجشک مادّه حضرت سلیمان علیه السلام را متأ ثّر نمود و سخت گریان گشت و چهل روز از مردم کناره گرفت و از خداوند خواست که دلش را پر از مهر خدا کند و مهر دیگران را از دل وی ببرد.
واما سخن دوم :چه کنیم مردم مارا دوست داشته باشند : اگر می خواهی مردم تو را دوست بدارند به آن ها خوبی و نیکی کن و به آنچه در دست آن هاست طمع نکن و چشم نینداز.(این دستورالعمل از سنت ؛ اما دستورالعمل خداوند در کتاب :) (نحل، 90) «انَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ ...» «خدا به عدالت و نیکى کردن ... فرمان مىدهد».و فرمود: «انَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ الى اهْلِها وَ اذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ» (نساء، 57) «خدا به شما فرمان مىدهد که امانتها را به صاحبانش بدهید و چون میان مردم حکم مىکنید به عدالت حکم کنید».
برای این قسمت از بحث قسمتی از کتاب معراج السعادة ص : 504 راانتخاب کرده ایم :
فصل: اهتمام در ثواب قضاى حوائج مسلمین و اعانت بر ایشان و این، از صفات شریفه، و ثواب به جا آوردن آن بىحدّ و نهایت است.
طریقت بجز خدمت خلق نیست----------------به تسبیح و سجّاده و دلق «4» نیست
ره نیک مردان آزاده گیر----------------چو استادهاى دست افتاده گیر.
حضرت رسول- صلى اللّه علیه و آله- فرموده که: «هر که یک حاجت برادر خود را بر آورد، چنان است که در همه عمر خود خدا را خدمت کرده است». «5»و فرمود: «هر که راه رود به جهت حاجت برادر خود در یک ساعت از شب یا روز، خواه آن را بر آورد یا نه بهتر است از براى او از اعتکاف دو ماه». «6»
و از حضرت امام محمد باقر- علیه السّلام- مروى است که: «هر که برود در پى بر آوردن حاجت برادر مسلم خود، خداى- تعالى- هفتاد و پنج هزار ملک را امر مىفرماید که او را سایه بیندازند. و هیچ قدمى بر نمىدارد مگر این که خدا از براى او حسنه مىنویسد و سیّئه را محو مىکند. و درجه او را بلند مىگرداند. و چون از حاجت او فارغ شد ثواب حج و عمره از براى او ثبت مىکند». «7»و فرمود: «هر که برادر او حاجتى به نزد او بیاورد و او نتواند روا کند و دل او مشغول شود به اینکه اگر مىتوانست روا کند روا مىکرد خداى- تعالى- به این جهت او را
و از حضرت امام جعفر صادق- علیه السّلام- مروى است که: «هر که بر آورد حاجتى از برادر مؤمن خود را، خداى- تعالى- در روز قیامت صد هزار حاجت او را بر مىآورد، که یکى از آنها داخل کردن اوست به بهشت. و یکى دیگر آن است که:خویشان و برادران و آشنایان او را داخل بهشت مىکند، اگر دشمن اهل بیت نباشند».
کسى نیک بیند به هر دو سراى -----------------که نیکى رساند به خلق خداى
خدا را بر آن بنده بخشایش است ----------------که خلق از وجودش در آسایش است
و اخبار بر این مضامین بسیار است، که شرح دادن همه آنها ممکن نیست. و خود این مطلب چندان ظاهر است که احتیاج به بیان ندارد، زیرا همه مردمان، بندگان خداوند منّاناند، و هر که با بنده کسى نیکى کند همانا با او کرده است. بلکه بسا باشد که مولا از نیکى کردن به بنده او خشنودتر مىشود از نیکى کردن به خود او. پس کسى که رضاى خدا را جوید، در کارگذارى بندگان او نهایت اهتمام را به جا مىآورد.
پی نوشتها:
(4) پوستین و جامه درویشى.
(5) بحار الأنوار، ج 74، ص 302، ح 40.
(6) احیاء العلوم، ج 2، ص 185.
(7) کافى، ج 2، ص 197 ح 3.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید